کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

شیرین زبون

شیرین تر از عسل(2)

1393/9/8 17:45
نویسنده : مامان کیمیا
708 بازدید
اشتراک گذاری

مدت زیادیه موفق نشدم پست جدید بذارم،برای همین کلی حرف دارم از کارها وشیرین زبونی ها والبته شیطنتای کیمیا جووووونم.

اول از همه بریم سراغ حرفای عسلم 

یادته؟؟!

مشغول بازی تو اتاقش بود که یه دفه با دوتا پستونک که از تو کمدش پیدا کرده بود اومد پیشم بهم گفت:مامان یادته وقتی نی نی بودم گریه میکردم تو بهم پستونک میدادی میگفتی جاااانم ،جااانم!!

قسم....

کیمیا:بابا منو بذار بالا(منظور روی اپن)بابا:نه دخترم بلند میشی یه وقت میفتی

کیمیا:به جون رضا بلند نمیشم!

*ماشالله*

بلندش کردم که دستاشو بشورم ،گفتم وای چقد سنگین شدی

گفت:آره ،سنگین شدم ماشالله،خیلی سنگین!!

داشت لباس میپوشید آستینشو پیدا نمیکرد

گفتم بده منم تنت کنم    گفت:خودم میپوشم ماشالله!!

نوش جان!

من:کیمیا بیا میوه تو بخور          کیمیا:من خوردم ،تو بخور نوش جانت!!

داشت نهار میخورد که گفت:خیلی خوشمزس دست شما درد نکنه   نوش جانم!

لاک

کیمیا:بابا بیا برات لاک بزنم      بابا:عزیزم لاک مال دختراس من پسرم

کیمیا:خب باشه،وقتی دختر شدی برات لاک میزنم    کی دختر میشی؟صبح؟؟؟

مریضی مصلحتی

وقتی بازیش تموم شد بهش گفتم ،پاشو وسایلتو جمع کن

گفت نمیتونم     پرسیدم چراا؟؟ گفت:آخه دستم شکسته!!

کلا هروقت که تنبلیش بیاد وسایلشو جمع کنه یا نخواد کاری انجام بده یا میگه دستم شکسته یا پام شکسته،حالا نمیگه درد میکنه هااا میگه شکسته؛نمیدونم چرا عمق فاجعه رو اینقدر زیاد میکنه!!خندهخنده

نگو نمیتونم....

کیمیا هرچقدر تو شعر حفظ کردن تیز وزرنگه تو نقاشی کشیدن تنبله؛یه چندتا خط که میکشه میگه توبیا بکش من نمیتونم  منم همیشه بهش میگم نباید بگی من نمیتونم همیشه بگو میتونم

یه روز به باباش گفت برام آب میاری؟؟  باباشم گفت من نمیتوم

اونم با اعتماد بنفس بالا بهش گفت:نباید بگی نمیتونم...همیشه بگو من میتونمخنده

اتمام حجت

جدیدا رو باباش خیلی حساس شده تا از سرکار یا بیرون میاد زود میاد بهم میگه

اااااق نداری بری پیش بابای من،،،،بابای خودمه!!!توبرو پیش باباتتعجبتعجب

منشی تلفن

یه چند وقتی بود کیمیا وقتی تلفنو جواب میداد به هیچ زبونی گوشی رو به ما نمیداد

اما جدیدا گوشی رو که بر میداره بعد سلام میگه؛جوشی جوشی(گوشی گوشی)

بعدشم زود گوشی رو میده بهمون.خداروشکرررر

اسپرت:

من:دخترم تو خونه که جوراب شلواری نمیپوشن چرا پوشیدی؟

کیمیا:میخوام اسپرت باشم!!

 

حالا میرم سراغ بازی ها ،غذاها،وکلا فعالیتهای مورد علاقه دخملم:

1-علاقه زیادی به شناخت رنگها داره وبیشتر اوقات هرچی که ببینه میپرسه این چه رنگیه؟؟

2-جدیدا رفته تو کارشستشو ونظافت یا همش دستمال میکشه یا میخواد ظرف بشوره که به خاطر هدر نرفتن آب با مخالفت من رو به رو میشه.

3-شامپو ،صابون وخمیردندون .این 3 تابدجوری کیمیا رو جذب خودش کرده به طوری که بعضی شبا صابون به بغل میخوابهخنده

4-یکی از کارهای مورد علاقش عروس شدنه که نمونه شو قبلا دیدین،کارش شده اینکه یکی از لباسای منو بپوشه ومن براش دست بزنم والبته گاهی اوقات بخونم واون برقصه،که البته گاهی اوقات ول کن قضیه نمیشه وحسابی رسمو میکشه!!!کچلکچل

5-همه جور غذارو دوست داره اما غذای مورد علاقش قورمه سبزیه وبعدش مرغ

(ماست،دوغ،بستنی،شکلات،کوکو،کتلت،غذاهای نونی ونون پنیرهم از موردعلاقه هاشه)

رنگ شناسی کیمیارو منم اثرگذاشته، مطالب این پستو رنگ به رنگ کردم!!

 

 

 

 

پسندها (11)

نظرات (17)

مامان مهلا
10 آذر 93 2:33
چه عجب !!!!!!!!!! پیدا شدی خانوم این که رنگ شناسی کیمیا انقد روت تاثیر گذاشته خب خوبه ما هم به فیض میرسیم از یه پست رنگو وارنگ ولی میگمااااااااا یه وقت ساق جورابی پوشیدنو و تو بغل صابون خوابیدنو لاک زدنو عروس شدن کیمیا روت نذاری اثر بذاره هاااااااااااااااا
مامان کیمیا
پاسخ
سلااااااام،خوبی عزیزم؟؟ نمیدونم این روزا چرا وقتم اینقد کم شده ،فرصت نمیکنم بیام وگرنه خودمم دوس دار تند تنداینجا سر بزنم. نمیتونم قول بدم که روم تاثیر نذاره اما سعی خودمو میکنم! راستی تو چ خبر؟کارت ردیف شد؟
مامان منصوره
10 آذر 93 13:06
میبوسمت شیرین زبون
مامان راحله
10 آذر 93 14:02
ماشالله به این شیرین زبون ... ان شالله که بزرگ شدی عروس بشی خوشبت بشی عزیزممممممممممممممممممم
مامان کیمیا
پاسخ
ممنون خاله جون
مامان راحله
10 آذر 93 14:08
راستی مامانش شما کیمیا جون رو از پوشک گرفتی؟
مامان کیمیا
پاسخ
آره عزیزم،خیلی وقته. تقریبا 1سال و5ماهگی از پوشک گرفتمش،حدود 1سال و11 ماه بود که جیششومیگفت دیگه.الان8،7ماهه که جیششومیگه.
مامان آنیسا
12 آذر 93 9:13
فدای این شیرین زبونی هات بشم من خوش به حالت مامانی از پوشک راحت شدی خیلی زود گرفتیش اذیت نشدی ؟؟؟
مامان کیمیا
پاسخ
اذیت که چرا،خیلی سخت بود/اما الان خوشحالم که راحت شدم
عمه فروغ
13 آذر 93 0:47
ای جووووووووووونم فدای کیمیای شیرین زبون و دوست داشتنی کلی بخاطر این که به باباش گفته بود هیچ وقت نگو نمیتونی خندیدم
آویسا
13 آذر 93 9:47
وروجک خوردنی
اسب بالدار
13 آذر 93 23:56
وبلاگ خوبي داريد . موفق باشيد به من هم سر بزنيد نظر يادتون نره
مامان کیمیا
پاسخ
ممنون حتما
مامان فتانه
14 آذر 93 18:13
ههههههههههههه عزیزم چه بامزه گلم...خیلی باحال گفته
مامان فاطمه
14 آذر 93 19:12
ای دختر بلا خیلی ناز داری افرین که چیزای خوب یاد گرفتیمهدیار همچنان کلمه میگه جمله نمیگه خیلی تنبل تو حرف زدن تا دلت بخواد سر و صدا میکنه ولی چیزی از حرفاش نمی فهمم
مامان کیمیا
پاسخ
ایشالله مهدیارجونم به زودی مثل بلبل برات حرف میزنه.انقد که گاهی بهش بگی یه چند دقیقه ساکت باش،مثل الان من
فاطمه & فائزه
17 آذر 93 7:50
ای جاااانماشالله به گلتون
مامان بردیا اریایی
17 آذر 93 18:56
الهی من فداش بشم عزیزم الان دیگه حسابی خوردنی شدی من میتونم تورو بخورم عایا؟؟؟؟؟ پیشمون بیا
مامان کیمیا
پاسخ
واااااای میخوای منو بخوری؟؟؟؟
زهرا
18 آذر 93 11:52
سلام دوست خوبم بالاخره آپ کردی خیلی دلم برات تنگ شده بود لطفا زود زود بیا برامون از شیرین کاری های کیمیا بنویس از طرف من ببوسش
مامان کیمیا
پاسخ
سلام عزیزم،منم دلم برات تنگ شده،شماهم خیلی کم پیدایی.
مامانی آرتینا جان***
22 آذر 93 2:56
هزار ماشالله چه ناز حرف میزنه مخصوصا دروغ مصلحتی خیلی بامزه بود خدا حفظش کنه این گل دختر نازو.
مامان کیمیا
پاسخ
ممنون،خداهمه بچه هارو حفظ کنه
الهام مامان
23 آذر 93 2:42
ماشالله هزااااارماشالله الهی من دورت بگردم که انقدر بلا و شیرین زبونی یه دختر تمام عیاری توووووو کیمیا خانم.... خدا حفظت کنه ماشالله
مامان کیمیا
پاسخ
خدانکنه خاله جون،قربون محبتت عززززززیزم
فایضه مامانه عسل
23 آذر 93 23:29
سلام عزیزم خوبی ؟ دختر نازت خوبه ؟ دلم براتون یه ذره شده بود ..... خدا رو شکر بازم برگشتم در کنار دوستان هستم ..... دخترم توی جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده ... عکسش توی وبلاگم هست .... ممنون میشم اگه کد 4 رو به شماره 1000891010 پیامک کنین ... پیاپیش ممنونم از لطفت
مامان کیمیا
پاسخ
چشم دوست خوبم،حتما میام بهت رای میدم
آنا
30 آذر 93 12:46
ای شیطون بلا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین زبون می باشد