شیرین تر از عسل(2)
مدت زیادیه موفق نشدم پست جدید بذارم،برای همین کلی حرف دارم از کارها وشیرین زبونی ها والبته شیطنتای کیمیا جووووونم.
اول از همه بریم سراغ حرفای عسلم
یادته؟؟!
مشغول بازی تو اتاقش بود که یه دفه با دوتا پستونک که از تو کمدش پیدا کرده بود اومد پیشم بهم گفت:مامان یادته وقتی نی نی بودم گریه میکردم تو بهم پستونک میدادی میگفتی جاااانم ،جااانم!!
قسم....
کیمیا:بابا منو بذار بالا(منظور روی اپن)بابا:نه دخترم بلند میشی یه وقت میفتی
کیمیا:به جون رضا بلند نمیشم!
*ماشالله*
بلندش کردم که دستاشو بشورم ،گفتم وای چقد سنگین شدی
گفت:آره ،سنگین شدم ماشالله،خیلی سنگین!!
داشت لباس میپوشید آستینشو پیدا نمیکرد
گفتم بده منم تنت کنم گفت:خودم میپوشم ماشالله!!
نوش جان!
من:کیمیا بیا میوه تو بخور کیمیا:من خوردم ،تو بخور نوش جانت!!
داشت نهار میخورد که گفت:خیلی خوشمزس دست شما درد نکنه نوش جانم!
لاک
کیمیا:بابا بیا برات لاک بزنم بابا:عزیزم لاک مال دختراس من پسرم
کیمیا:خب باشه،وقتی دختر شدی برات لاک میزنم کی دختر میشی؟صبح؟؟؟
مریضی مصلحتی
وقتی بازیش تموم شد بهش گفتم ،پاشو وسایلتو جمع کن
گفت نمیتونم پرسیدم چراا؟؟ گفت:آخه دستم شکسته!!
کلا هروقت که تنبلیش بیاد وسایلشو جمع کنه یا نخواد کاری انجام بده یا میگه دستم شکسته یا پام شکسته،حالا نمیگه درد میکنه هااا میگه شکسته؛نمیدونم چرا عمق فاجعه رو اینقدر زیاد میکنه!!
نگو نمیتونم....
کیمیا هرچقدر تو شعر حفظ کردن تیز وزرنگه تو نقاشی کشیدن تنبله؛یه چندتا خط که میکشه میگه توبیا بکش من نمیتونم منم همیشه بهش میگم نباید بگی من نمیتونم همیشه بگو میتونم
یه روز به باباش گفت برام آب میاری؟؟ باباشم گفت من نمیتوم
اونم با اعتماد بنفس بالا بهش گفت:نباید بگی نمیتونم...همیشه بگو من میتونم
اتمام حجت
جدیدا رو باباش خیلی حساس شده تا از سرکار یا بیرون میاد زود میاد بهم میگه
اااااق نداری بری پیش بابای من،،،،بابای خودمه!!!توبرو پیش بابات
منشی تلفن
یه چند وقتی بود کیمیا وقتی تلفنو جواب میداد به هیچ زبونی گوشی رو به ما نمیداد
اما جدیدا گوشی رو که بر میداره بعد سلام میگه؛جوشی جوشی(گوشی گوشی)
بعدشم زود گوشی رو میده بهمون.خداروشکرررر
اسپرت:
من:دخترم تو خونه که جوراب شلواری نمیپوشن چرا پوشیدی؟
کیمیا:میخوام اسپرت باشم!!
حالا میرم سراغ بازی ها ،غذاها،وکلا فعالیتهای مورد علاقه دخملم:
1-علاقه زیادی به شناخت رنگها داره وبیشتر اوقات هرچی که ببینه میپرسه این چه رنگیه؟؟
2-جدیدا رفته تو کارشستشو ونظافت یا همش دستمال میکشه یا میخواد ظرف بشوره که به خاطر هدر نرفتن آب با مخالفت من رو به رو میشه.
3-شامپو ،صابون وخمیردندون .این 3 تابدجوری کیمیا رو جذب خودش کرده به طوری که بعضی شبا صابون به بغل میخوابه
4-یکی از کارهای مورد علاقش عروس شدنه که نمونه شو قبلا دیدین،کارش شده اینکه یکی از لباسای منو بپوشه ومن براش دست بزنم والبته گاهی اوقات بخونم واون برقصه،که البته گاهی اوقات ول کن قضیه نمیشه وحسابی رسمو میکشه!!!
5-همه جور غذارو دوست داره اما غذای مورد علاقش قورمه سبزیه وبعدش مرغ
(ماست،دوغ،بستنی،شکلات،کوکو،کتلت،غذاهای نونی ونون پنیرهم از موردعلاقه هاشه)
رنگ شناسی کیمیارو منم اثرگذاشته، مطالب این پستو رنگ به رنگ کردم!!