کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

شیرین زبون

عکس های نوروز

1393/1/18 1:29
نویسنده : مامان کیمیا
338 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

عید خیلی زودتر از چیزی که فکرشو میکردم تموم شد.امسال سردی هوا

 

نذاشت خیلی راحت به گشت وگذار وعید دیدنی برسیم اما روی هم رفته

 

خوب بود.شب سال تحویل رو خونه خودمون وسه نفری گذروندیم وشام

 

خوردیم وتلویزیون نگاه کردیم.روزاول عیدم رفتیم خونه مامانی همون روز هم

 

براشون مهمون اومد وکیمیا از دیدن مهمونا خوشحال شدوبا دخمل کوچولو

 

شون دوست شد وبازی کرد.

 

روز دوم هم با وجود بارون شدید به خونه عمو علی رفتیم ودخملی تو راه 

 

خوابش برد ودو سه ساعت خوابید.

 

روز سوم وچهارم وپنجم هم رفتیم عید دیدنی وروز ششم تا هشتم هم رفتیم

 

شهرستان چون عروسی دعوت بودیم.

 

بعد از برگشتن هم تو خونه نشستیم چون قرار بود برامون مهمون بیاد.

 

ظهر روز دوازدهم هم رفتیم خونه مادربزرگ بابای کیمیا که خیلی خوب

 

ومهربونه .باغ هم رفتیم وکیمیا یه گشت حسابی زد وکلی گل چید وبه

 

من وباباجونش داد.شب هم عمو مجید وخاله ارزو باما بودن والبته کلی مهمون

 

دیگه هم خونه مادرجون بود که به خاطر جمعیت زیاد تا صبح خوابم نبرد.

 

صبح روز ١٣بدر همگی رفتیم باغ وروز طبیعت رو هم در طبیعت زیبای باغ

 

سپری کردیم .بعداظهر هم سه نفری رفتیم دور زدن وبعدش هم راهی خونه

 

شدیم توراه بابایی زنگ زد که دایی اینا اومدن وشب اونجان وبه ماهم گفت

 

بریم اونجا که ما اینقدر خسته بودیم که رفتنمون رو به صبح روز بعد موکول

 

کردیم.روز١٤ رفتیم خونه مامانی وکیمیا از دیدن دختر داییم پریا کلی تعجب

 

کرد.اولش خوب بود ولی کم کم ازش فاصله گرفت ونمیخواست باهاش بازی

 

کنه.اون روز رو هم در کنار خانواده مامانی ومهموناشون گذرندیم وخیلی خوش

 

گذشت.اینم از شرح مختصر ایام نوروز امساللبخند

 

عکسهای گل دخترم در ایام نوروز.بالاخره فرصت شد

 

 عکسهاشو بذارم.

 

 

 

سارینا نوه عمومه که کیمیا هر چی میرفت طرفش اون درمیرفت اخرش

زورکی بغلش کرد.

                  

 

 

روز دوم عید برف اومد وهوا خیلی سرد بود ولی ما رفتیم بیرون وخیلی خوش

گذشت.

 

ما یه سفر کوچولو هم در ایام عید داشتیم که خیلی خوش گذشت.کیمیا هم

از دیدن گلها خیلی ذوق کرده بود

 

 

 

 

 

یه عروسی هم دعوت بودیم که کیمیا خانوم یه جا بند نمیشد ودایم در حال

رفت وامد بود کلی هم رقصید وکیف کرد.یه نیم ساعت هم رفت پیش اقایون

این عکس رو هم با دایی وحید گرفته

 

 

کیمیا در مسیر برگشت از مسافرت

 

 

 

دوازدهم عید(باغ)

 

 

 

 

سیزده بدر در باغ

 

 

 

 

 

این چندتاعکس هم بعداظهر١٣بدر که رفتیم دور بزنیم .کیما خانوم اول یکم اب

خورد بعدشم باخیال راحت نشست وسنگ هارو دونه دونه انداخت تو

شیشه واز شاهکارش لذت میبرد.

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

بهار
18 فروردین 93 0:31
سلام عزیزم سال نو مبارک دوست گلم میتونید با عضویت در فروم سنیــا و گذاشتن 30 پست، تقویم 4 فصل A3 با عکس دلخواهتون ( نمونه کارها تو سایت هست ) هدیه بگیرید و بعد از اون با معرفی 10 کاربر فعال و ثبت نامشون در فروم قالب وبلاگ کاملا سفارشی با عکس کوچولوتون هدیه بگیرید. لینک فــــروم سنیا : www.seniya.ir/forum لینک نمونه تقویم های سنیا: http://seniya.ir/?p=200
مامان پرنیا
22 فروردین 93 0:08
سلام سال نو مبارک ماشاالله دختر نازی داری با اجازه لینکتون کردم
مامان کیمیا
پاسخ
سلام.ممنون عزیزم.خواهش میکنم باعث افتخاره
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین زبون می باشد