شیرین زبون
اولش بگم که همه این مطالبو یه بار نوشتم وبا یه اشتباه پرید واین بار دومه که دارم مینویسم وعصبانیم از خودم
اولین مطلب این بود که بچه ها چقدر زبلن وگاهی از حرفه وگفته های خودت برای خودت استفاده میکنن.
میخوای بهشون یه دستی بزنی دودستی بهت پس میدن.
یه نمونه اش همین امشب برای ما اتفاق افتاد که خیلی هم خندیدم.
بعضی وقتا که کیمیا لجبازی وشیطونی میکنه ما از بنیامین (پسر همسایه که همسن کیمیاست)به عنوان
عاملی برای ترک کارهاش استفاده میکنیم.
مثلا میگیم دیگه برای تو بستنی نمیخرم برای بنیامین میخرم ویااز این بعد بنیامین رو میبرم پارک ویا این
غذارو میدم بنیامین بخوره ویا از این قبیل.
امشب وقتی بابای کیمیا صداش زد وبهش گفت دخترم کنترلو از روی مبل بهم بده
کیمیاهم بالحن کاملا جدی وباحالتی که داره بنیامین رو صدا میزنه گفت:
ممادین...ممادین...بیا انترولو بده بابا رضا (بنیامین..بنیامین..بیا کنترلو بده بابارضا)
الهی فدات بشم که اینقدر خانم شدی وخوشگل حرف میزنی
صبح وقتی خوردی زمین اومدم وبهت گفتم دخترم چی شد وتو هم گفتی:
عیب نداره .ولش کن. ای بابا
یا وقتی داشتم جاتو مرتب میکردم پریدی روی تشک وگفتی آخ ممرم ککست ممر(کمر)ککست(شکست)
بعضی وقتا که مشغول کارم هستم ویا صبح که از خواب بیدار میشی بهم میگی
دلام توبی؟(سلام خوبی؟)
ازت میپرسم چه خبر؟میگی:ابری نیست..دلامتی (خبری نیست ..سلامتی)
وقتی ظرف شستنم تموم شد یه آب به صورتم زدم وبعد چشامو مالیدم
دیدم کنارم وایستادی وغمگین میگی:مامان گیه نتن (مامان گریه نکن)