کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

شیرین زبون

یادآوری

ا   این مطالب رو ب تاخیر مینویسم اما چون میخوام ثبت بشه ایرادی نداره.   کیمیای عزیزم در صبح یک روز بهاری 27اردیبهشت1391 نوید به دنیا امدنت رو به من دادی ومن بامامانی وبابا رضا به بیمارستان رفتیم. وتو ساعت 11 همون روز پا به این دنیا گذاشتی وبااومدنت به زندگی ما روح تازه ای دمیدی.خوشحالم از اینکه هستی و برات ارزوی بهترین هارو دارم     .   کیمیا در روز دهم تولد          اولین باری که حموم رفتی       هنوز از حموم نیومده بودی خوابت برد.   خواب شیرین بعد حموم   ...
19 اسفند 1392

میهمان

سلام گل خوشکلم.امروز روز پر کاری با هات داشتم ازصبح زود ساعت 7 بیدار شدی وهمش میگفتی مامان مامان.منم حسابی کلافه شدم تصمیمیم گرفتم از شیر بگیرمت اما فکر نکنم به این زودی ها موفق بشم چون خیلی وابسته هستی.امروز عموت به دیدنت اومد .تو هم اونو خیلی دوست داری برای همین هم وقتی شنید ی عموجون میخواد بیاد به حرفم گوش کردی وگذاشتی حاضرت کنم .وقتی بابا اومد دوتا ماهی خوشکل برای عید خریده بود که تو ازدیدن اونا کلی ذوق کردی و میگفتی ا مامی .وبعد ناهار  عمو رفت وتو بالاخره خوابیدی . ...
19 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین زبون می باشد